ایدین عسلمایدین عسلم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

شاهزاده پرنس ایدین کوچولو

مراسم شیرخوارگان

سلام پسرنازم امروز روز عزاداری حضرت علی اصغر. بود و من و عمه مریم جون بردیمت مراسم و اولین مراسم عزاداری رو در ماه هفت و شش روزگی تجربه کردی. ...
27 مهر 1394

غزاهای خوشمزه ی پرنس خان.

                    مامانم امروز که سه روز به پایان هفت ماهگیت مونده میخوام لیست منوی هفت ماهگیتو بزارم عسلم. فرنی باطعم های موز،سیب که برای مقوی بودنش بهش کنجد اسیاب شده و جوانه های جو،گندم و برنج و زرت میریزم و گاهی با کمی کره یا زرده تخم مرغ مخلوط میکنم.،، پوره کدوحلوایی با هویج و موز.،،، حریره بادام با روغن شیرین بادام.،، سوپ گوشت و سبزیجات،، سوپ گوشت و حبوبات.،، سرلاک گندمو موز و خرما و میوه ها.،، ماشششششششششالله به پسرم.،، ...
16 مهر 1394

اولین کته خوری ایدین خان.

                                        زیز درددونه مون امروز ظهر اولین بار کته. ،از دست مامان جون سیما خورد.ماشالله پسر عسلم.دور دهانت پر از کته است.تازه دو روزه با رورک حرکت میکنی ولی روی زمین دنده عقب میری. تازگیا یادگرفتی و میگی :دده،و برای جلب توجه دیگران سرفه های الکی میکنی ماشالللللللله به تو        ...
5 مهر 1394

مشخصات تولد ایدین جان.

پسر نازو کوچولوم این عکس کارت تولدته که تو بیمارستان بهمون دادن تو در سال اسب بود.همون حیوون نجیبی که بابات عاشقشه..وقتی بدنیا اومدی خیییلی توپولو ی سفید ناز بودی.ماشششششااله نفسم. ...
4 مهر 1394

خاطره ی یه سوپرایز دیگه از عمه ماری جووون.

  س لام پسر نازنینم،گوگولی مامان و بابا،امید زندگی همه مون،دیشب رفته بودیم خونه ی مادر جون ،عمه ماری هم اومد با یه تیشرت سفید که عکس دو ماهگیتو روش چاپ کرده بود،س پرایز خیلی بامزه ای بود تازه عمو کامران جان گفت داره پازل عکستم درست میکنه.دیشب تازه یاد گرفتی بنشینی و همه قربون و تصدقت میرفتن ،همه با هم شعر میخوندن و توچهار دست و پا نشسته بودی و با اهنگ شونه هاتو تکون میدادی .عسلکم خیییییییلی شیرینی مامان. ...
4 مهر 1394

عیدی روز عید غدیر.

                                          سلام.عزیز دلم نازنینم امروز 6ماه و 20روز از شکفتنت میگزره و تو هر روز شیرینتر. از عسل میشی .امروز عید غدیربود و از هردو اقاجونهات عیدی گرفتی .   ...
4 مهر 1394

خصوصیات 6ماهگی شکلات فندقی@@@

                     پسر قشنگم امیدزندگیمون تو با اومدنت تمام درهای غمو به رومون بستی و یه بقچه پر از امید و زندگانی و شادکامی از اون دنیا برای ما هدیه اوردی.الان 6ماه و سیزده روز از. روییدنت تو باغ زندگیمون میگزره و تو روز به روز شیرین تر میشی ،بره بوره ی من.هنوز نمی تونی درست بنشینی و بجای اینکه بری جلو عقب عقب میری و ناراحت میشی چرا به چیزی که جلوی روته دست پیدا نکردی.تلاشت برای حرف زدن خیلی زیاده.ماشاالله دکترت میگفت خیلی باهوشی و به محیط اطرافت توجه میکنی،تغییرات رو متوجه میشی و نس به وسایلت بخصوص روروکت خیلی احساس مالکیت داری.خوابت خیلی سبک و کمه . دندونهات هنوز بیرو...
4 مهر 1394